ورود و ثبت نام
ورود و ثبت نام
خدمات مجموعه شـیـــضــــا

برنامه استراتژیک شـیـــضــــا

ماموریت

توضیحات بیشتر

چشم انداز

توضیحات بیشتر

ارزش ها

توضیحات بیشتر

برنامه توسعه شیضا

توضیحات بیشتر

جـدیــــــــدترین مطــــــــــالب شـیـــضــــا

مقاله های کاملا تخصصی ، آموزشی ، درمانی تولید شده توسط شـیـــضــــا

در مورد شـیـــضــــا چه میشنویم؟

این‌ها، بخش خیلی کوچکی از نظراتی هستند که افراد مختلف در مورد شـیـــضــــا دارند.

طیبه
سلام طیبه هستم۴۲ساله حدود یک سالی هست که با شیما آشنا شدم و در کلاسهای کوچینگ مخصوص مادران اتیسم شرکت دارم .پسرم ۱۳ ساله هست .در طول این مدت با صحبتهایی که داشتم و راهنمایی هایی که شدم و با بکارگیری روشها و استمرار در انجام آنها توانستم در برخورد با پسرم ، و در شیوه های زندگیم، ونیز در شناخت خودم  به تغییراتی برسم که نقش پر رنگی در مسیر زندگی خودم و پسرم داشت. من یاد گرفتم اول از هر چیز سالم بودن و سرحال بودن خودم مهمه تا بتونم به پسرم هم رسیدگی کنم . برای خودم برنامه ریزی های انجام دادم تا به کلاسهای هنری برم، ورزش کنم و تایم مشخصی رو به خودم اختصاص بدم. من باید شاد باشم تا خانواده ی من هم شاد باشد.
فاطمه صحراگرد
فاطمه صحراگرد، ۳۷ سال عرشیا توکلی، ۱۱ ساله اتیسم عرشیا تاخیری بود و تقریبا تو سن سه سال و نیمگی مشکلات عرشیا شروع شد. قبل از اون به معنی واقعی کلمه یه بچه نابغه بود ولی خیلی سریع همه توانایی هاشو از دست داد، و یه بچه آروم و فهمیده به ی هبچه بیش فعال که اصلا متوجه پیرامون خودش نبود تبدیل شد. من همیشه منتظر بودم عرشیا به روزای قشنگ قبلش برگرده و نمی‌تونستم عرشیا رو با شرایط فعلیش بپذیرم و این سبب میشد نتونم محبت کافی به عرشیا داشته باشم ولی الان بهتر و منطقی تر در مورد اتیسم عرشیا فکر میکنم و تلاش میکنم کارهایی که برای بهبود شرایطش انجام میدم درست باشه. من قبلاً تو زندگی خودمو فراموش کرده بودم و چندان به فکر نیازها و خواسته های خودم نبودم ولی این دوره کوچینگ کمک کرد که شفقت بیشتری به خودم داشته باشم و ارزش بیشتری برای خودم قائل شم. دستاوردهای دوره کوچینگ با شیما برای من: ۱_ وقت گذاشتن برای خودم و تلاش برای مهربان بودن با خودم و در کل احترام بیشتر قائل شدن برای خودم ۲_ علاقه و محبت بیشتر به اعضای خانواده ام به خصوص عرشیا ۳_ تلاش برای کمتر توجه کردن به اتیسم عرشیا در روزمره ۴_ تلاش برای پذیرش اتیسم عرشیا و تعهد و مسئولیت پذیری بیشتر برای بهبود شرایط عرشیا ۵_ آرامش بیشتر وقتی با عرشیا بیرون میرم و عدم ترس از نگاه ها و بازخوردهای مردم و راحتی بیشتر در وسایل حمل و نقل عمومی( مترو)
ناشناس
من متولد سال ۶۱ و چهل دوساله و مادر دختری از بهشت با طیف متوسط از اتیسم هستم. من به شدت مضطرب و نگران بابت آینده دخترم بودم. همیشه فکر میکردم وقتی دیگه در این جهان نیستم چطوری میخواد از پس زندگیش بر بیاد.به قول شیما جون،همیشه در حال کنترل کردن زندگی و آدمهای اطرافم بودم،به پارمیس هیچ وقت اجازه نمی دادم بدون نظر من یا به طور مستقل کاری انجام بده یا اینکه ازش نظرخواهی نمی کردم،ولی بعد از شرکت در دوره های خانم میر محسنی دید جدیدی پیدا کردم. حالا به دخترم اجازه میدم مطابق میل و نظرش عمل کنه،اینکار باعث شد تعامل و روابط اجتماعی خیلی بهتری داشته باشه. و اما در مورد خودم، من واقعا شخصیت مستقل خودمو از دست داده بودم، به طوری که وقتی جلسه اول شیما جون از من خواستن خودمو معرفی کنم گفتم من مادر پارمیس هستم وایشون گفتن نه ، شما اسم وشخصیت جدا داری و این اولین چیزی بود که من بعد از ۸سال فهمیدم که از دست دادم . و بعد هر چی بیشتر جلو رفتیم، فهمیدم چطور من در زندگی خودمو نادیده گرفتم و اصلا به فکر سلامت روحی و جسمیم نبودم و دائما در صدد رفع نیازهای اطرافیان بودم. همیشه بابت دخترم عذاب وجدان داشتم و خودمو مقصر میدونستم اما الان اینطوری فکر نمیکنم ،دوباره دارم ادامه تحصیل میدم و آینده روشنی رو برای خودم برنامه ریزی کردم،صحبت ها و برنامه های خانم میرمحسنی خیلی تاثیرگذار بود،برای همیشه قدردان زحماتش هستم.

آخرین ویدئو های شـیـــضــــا

آخرین ویدئو ها

هیچ داده ای یافت نشد

آخرین رویداد های شـیـــضــــا

آخرین رویدادها

۲۹ تیر ۱۴۰۲

ساعت : ۱۵:۰۰